گربههای استرالیایی تهدیدی جدی برای ۱۲۳ گونهی درمعرض خطر این کشور بهشمار میروند. از اینرو، دولت قصد دارد تعداد چشمگیری از این حیوانات را از بین ببرد.
مدیریت جمعیت گربهها، امر چالشبرانگیزی محسوب میشود که موافقان و مخالفان خود را دارد. تاکنون بسیاری از گزینهها همچون یافتن خانهی جدید، عقیمسازی و معدومسازی با درجات مختلف موفقیت درسرتاسر جهان بهاجرا گذاشته شده است.
تعهد اخیر استرالیا به کشتن ۲ میلیون گربهی رمیده بهمنظور حفاظت از حیات وحش بومیاش، توجه بینالمللی را به خود جلب کرده است. گربهی رمیده به نوعی گربهی اهلی گفته میشود که به طبیعت و حیات وحش بازگشته است و با شکار گونههای بومی، بقای آنها را به خطر میاندازد. برخی گروهها، برنامهی استرالیا برای معدومسازی گربهها را اقدامی خصمانه تلقی کردهاند.
ورود گربهی اهلی به طبیعت استرالیا زمانی اتفاق افتاد که اروپاییها با مهاجرت در قرن ۱۷، آنها را با خود به این قاره آوردند. این حیوان از آن زمان تاکنون در سرتاسر استرالیا پراکنده شده و تاثیر فراوانی بر حیات وحش این کشور گذاشته است. گربهها درواقع تا به امروز موجب انقراض برخی زیرگونههای بومی استرالیا شده و بقای بسیاری از گونههای دیگر را نیز در معرض خطر قرار دادهاند.
بااینحال، هدف فعلی ۲ میلیون، غیرعقلانی و غیرعلمی است و بههمین دلیل، بهدرستی انتقادات مختلفی به آن وارد شده است؛ اما روشهای غیرکشنده برای توقف ویرانی حاصل از وجود گربهها کافی نیست. بهخصوص آنکه، در پرتو گزارش سازمان ملل که بر بحران انقراض جهانی حیات وحش تاکید میکند، استرالیا فورا به کاهش هدفمند جمعیت گربهها نیاز دارد.
روشهای غیرکشنده
هماکنون، طیفی از روشهای مؤثر غیرکشنده از حیات وحش دربرابر گربهها حفاظت میکنند. درمجموع، حصارهای مانع گربهها وضعیت حفاظت بسیاری از گونههای درمعرض تهدید را بهبود داده است. علاوهبر این، تعداد فزایندهای از شوراهای استرالیایی، مقررات مدیریتی پیشروندهای را بهمنظور حفاظت از گربههای خانگی، حیات وحش و انسانها از تاثیرهای گربههای آزاد طراحی کردهاند.
هستهی اصلی اغلب مقررات یادشده که شامل حفظ و نگهداری گربههای خانگی در منزل صاحبشان است، از سوی اکثر قریببهاتفاق گروههای سلامت حیوانات پشتیبانی شده است. گربههایی که داخل خانهها بهسر میبرند، عمر طولانیتر و زندگی ایمنتری از گربههای ولگرد دارند.
مدیریت گربههای ولگرد دشوارتر است. این نوع گربهها خانهای ندارند؛ اما ممکن است بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی مردم تغذیه شوند. ازآنجاکه این گربهها صاحبی ندارند، هیچکس بهطور رسمی مسئولیت سلامت یا رفاه آنها را برعهده ندارد. گروههایی از افراد حامی حیوانات، برای برخی از گربههای ولگرد تغذیه یا حتی کمکهای دامپزشکی فراهم میکنند و فراتر از آن، تمایز بین گربههای خانگی و رمیده را بهتدریج ازمیان برمیدارند.
پناهگاهها و گروههای حامی که با معدومسازی حیوانات مخالف هستند، در برخی از ایالتهای آمریکا و اروپا جریانی را ترویج میکنند که طرفدار عقیمسازی، واکسیناسیون و رهاسازی مجدد گربههای ولگرد در خیابانها است. این شیوه، تلهاندازی، عقیمسازی و رهاسازی (TNR) نامیده میشود.
انجمن سلطنتی جلوگیری از خشونت علیه حیوانات که نهادی خیریه مستقر در انگلیس است، بهتازگی روش آزمایشی TNR را برای استرالیا نیز پیشنهاد داده است؛ اما این روش بهدلایلی کاملا منطقی، نتایجی خلاف انتظار برای گربهها بههمراه خواهد داشت.
خطرات رهاسازی گربههای بیصاحب
گروههای مطلع و حامی سلامت حیوانات، ازجمله بنیاد مردمی رعایت اصول اخلاقی دربرابر جانوران (PETA)، رهاسازی گربههای عقیمشدهی بیصاحب را بهطور جدی محکوم میکند؛ زیرا روش TNR سلامت این نوع گربهها را درمعرض خطر قرار میدهد. در طرف مقابل، متخصصان سلامت انسانی و حامیان حیات وحش نیز مخالف نگهداری دستههای گربهی ولگرد هستند.
جمعیت متراکم گربههای ولگرد، سرچشمهی عفونتهای انگلی توکسوپلاسموز محسوب میشوند. این بیماری که گربهها ناقل آن هستند، بهطرز فزایندهای با طیفی از حالات مزمن روانی نظیر اسکیزوفرنی و بیماری آلزایمر مرتبط دانسته میشود. پس با این گربههای بیپناه چه باید کرد؟
گروهههای مخالف معدومسازی که روش TNR را ترویج میدهند، بهاشتباه مدعی هستند گربههای عقیمشده بهنحو چشمگیری احتمال تولیدمثل بهاصطلاح «کلنی»های گربهها را بههمان نحوی کاهش میدهد که با رهاسازی پشههای عقیمشده بهعنوان تکنیکی اثباتشده، جمعیت پشههای ناقل بیماری تحت کنترل قرار میگیرد.
جان رید، یکی از نویسندگان وبسایت کانورزیشن در کتابی که بهتازگی در مورد حفاظت حیات وحش و گربهها به نگارش درآورده است، از ۵ نقص زیستی مرگبار در منطق یادشده نام میبرد که به شرح زیر هستند:
- عقیمسازی پشهها جواب میدهد؛ زیرا پشههای ناتوان از نظر جنسی عمر بسیار کوتاهی دارند و در اینمدت تنها یکبار جفتگیری میکنند؛ درحالیکه گربههای ماده بهطور معمول در دورهی پذیرش بارها جفتگیری میکنند؛ درنتیجه رویارویی آنها با یک گربهی نر عقیمشده چندان اهمیتی ندارد.
- برخلاف شیرها، گربههای اهلی بهعنوان شکارچیانی انفرادی تکامل یافتهاند. هرچند گربههای اهلی میتوانند زندگی در دستههای پرجمعیت از همنوعانشان را تحمل کنند؛ اما آنها کلنیهای سلسلهمراتبی تشکیل نمیدهند و دنبالهرو هیچ بالادست آلفایی نیستند که تغذیه، تولیدمثل یا بقای حیوانات زیردست را محدود کند.
- هرچند نزاع پرسروصدای گربهها ممکن است شما را به این فکر بیاندازد که آنها مشغول جنگیدن بر سر حق انحصاری جفتگیری با مادهی بهخصوصی هستند؛ اما اغلب بچهگربههای خیابانی توسط نرهای متعدد بهدنیا آمدهاند. حتی گربههای نر بهظاهر «سلطهگر» نیز بهندرت مانع از نزدیکی نری دیگر به یک ماده میشوند. گربههای نر عقیمشده از مادههای موجود در دستههایشان در مقابل گربههای مزاحم عقیمنشده محافظت نخواهند کرد. این بدین معنی است که برای محدودسازی افزایش جمعیت گربهها، باید در اقدامی فوقالعاده چالشبرانگیز، بیش از ۹۰ درصد از آنها را عقیم کرد.
- باوجود برچسب گمراهکنندهی «کلنی»، دستههای گربه، جمعیتهای نزدیکی به همدیگر محسوب نمیشوند؛ درعوض گربهها بهطور معمول با حرکت به مکانهای مختلف تلاش میکنند از مزایای منابع غذایی فراوان بهرهمند شوند و حیوانات خانگی طردشده نیز اغلب در مکانهای زندگی دستهها رها میشوند. ناکامی چندین برنامهی بهخوبی مطالعهشدهی TNR، ناشی از مهاجرت گربهها یا رهاشدن انواع عقیمنشدهی آنها در محلهای یادشده است.
- باوجود نیاز به واکسیناسیون منظم برای حفاظت از گربهها دربرابر بیماریهای تضعیفکننده، معدود گربههای ولگرد را میتوان برای دومین بار بهدام انداخت و اصلا بسیاری از آنها نیز هرگز بهدام نمیافتند. این مسئله، گربهها و دستههایشان را بهطرز موثری کنترلناپذیر میکند.
برنامهی تلهاندازی، عقیمسازی و رهاسازی، ازنظر زیستی امری اشتباه و خشونت علیه گربهها است؛ زیرا انجام اینکار اگر با سطوح بالای پذیرش توسط صاحبان حیوانات خانگی همراه نباشد، بیاثر خواهد بود و باعث میشود آنها به محیطی خطرناک بازگردانده شوند.
آسیب به اکوسیستمهای دریایی
گربههای شکارچی نهتنها به حیات وحش بومی آسیب میرسانند، بلکه دستههای گربهی ولگرد یا رمیده میتوانند بهصورت مستقیم بر اکوسیستمهای دریایی و ماهیگیری تاثیر بگذارند.
اغلب غذاهای تجاری گربه بهطور فزاینده حاوی ماهی شکارچی درمعرضخطری هستند که جایگاه بالایی در زنجیرهی غذایی دارد و از اینرو در مقایسه با گیاهان یا گیاهخواران، مواد مغذی و انرژی زیستی بیشتری استفاده میکنند. سگها و گربههای آمریکایی، یکسوم از پروتئین حیوانی خوردهشده توسط انسان را مصرف میکنند که با انتشار گازهای گلخانهای همراه است.
این نوع غذای گربه که دراختیار دستههای گربهی ولگرد قرار میگیرد، هزینهی زیستی یادشده را افزایش میدهد. در سال ۲۰۰۹ بهتنهایی، انجمن آمریکایی بهترین دوستداران حیوانات که یکی از ترویجدهندگان اصلی TNR محسوب میشود، بیش از ۸۰هزار تن غذای گربه را بین گربههای بیصاحب توزیع کرد. هیچ مطالعهی مشابهی از این دست در استرالیا انجام نشده است و بهنظر نمیرسد که نرخ گربههای ولگرد تغذیهشده در این کشور به اندازهی آمریکا باشد؛ اما غذا دادن به این نوع گربهها همچنان بخشی از تاثیر زیستی آنها محسوب میشود.
فراتر از این، فکها، سمورهای آبی و دلفینهای موجود در اقیانوسهای سرتاسر دنیا نیز براثر بیماریهایی تلف میشوند که عموما ازطریق دستههای گربه منتقل میشوند.
معدومسازی انسانی
خوشبختانه، هم علم و هم استاندارهای سلامت حیوانات بر سر مدیریت گربهها اتفاقنظر دارند. تمام گربههای خانگی سالم که امکان یافتن خانههای ایمن برایشان وجود دارد، باید پذیرش شوند یا خانهی جدیدی پیدا کنند و سپس بهدنبال آن، تحت عقیمسازی و واکسیناسیون قرار گیرند. تمام دیگر گربهها، ازجمله انواع رمیده و ولگرد نیز که امکان یافتن سریع خانهی جدید برایشان میسر نیست، باید معدوم شوند.
تغذیه یا رهاسازی گربهها (عقیمشده یا نشده) حیات وحش بومی را درمعرض خطر قرار میدهد و چرخهی رنج، بیماری، شکار و آزردگی اجتماعی را تداوم میبخشد. روشهای غیرکشنده نظیر حصارکشی برای گربههای رمیده نیز میتوانند همچنان بخشی از راهحل باشند؛ اما بهمنظور حفظ حیات وحش بومی، معدومسازی کماکان بخشی مهم از فرایند کنترل گربههای رمیده و ولگرد باقی میماند.
منبع خبر