پژوهشگران در مطالعه‌‌ای تازه علل بُروز نوعی حس‌‌آمیزی مرموز را بررسی کرده‌‌اند که در برخی افراد که به‌‌صورت شنیدن اصواتی خاص از تصاویر متحرک گزارش شده است.

احتمالا شما هم در شبکه‌‌های اجتماعی یا نرم‌‌افزارهای پیام‌‌رسان خود با برخی از انواع «گیف‌‌های صدادار» برخورد کرده‌‌اید. این فایل‌‌ها درواقع هیچ صدایی ندارند اما به‌‌نظر می‌رسد بسیاری از افراد به‌‌نحوی قادر به شنیدن صداهای تولیدشده در آن‌ها هستند.

«دکل‌‌های طناب‌‌زن» به‌طور حتم از محبوب‌ترین انواع این فایل‌‌های گیفی است که تاکنون دیده‌اید؛ بااین‌‌حال، ویدئوهای صامت زیادی از این دست در فضای مجازی دیده می‌‌شوند که گویا برای برخی از ما چندان هم صامت به‌نظر نمی‌رسند.

 

 

پژوهش‌‌های جدید نشان می‌دهند دلیل اینکه چرا بسیاری از افراد ظاهرا می‌توانند این صداها را بشنوند، ممکن است ناشی‌‌از تفاوت در نحوه‌‌ی عملکرد بخش پردازش صوتی و تصویری در مغز این افراد باشد. الیوت فریمن، نویسنده‌‌ی ارشد و روان‌‌شناس دانشگاه شهر لندن می‌گوید:

مطالعه‌‌ی اخیر ما از  تفاوت‌های فردی میان نحوه‌‌ی تعامل حس بینایی و شنوایی ما خبر می‌‌دهد. ما دریافتیم که افرادی با «گوش بصری» می‌توانند از هر دو حس برای دیدن و نیز شنیدن «حرکات صامت» استفاده کنند، درحالی‌که برای دیگران حس شنیدن در این دنباله‌‌های بصری کارکردی ندارد.

همان‌طور که می‌دانید Gif-ها هیچ‌گونه صدایی ندارند. آن‌ها حلقه‌های ویدیویی صامت هستند، اما برخی افراد می‌توانند صداهای مربوط‌به آن را بشنوند، صداهایی مانند ضربه‌ی ناشی از افتادن یک دکل برق یا افتادن یک جسم بزرگ در آب.

 

پیش‌‌از‌‌این نیز درمورد علم این گیف‌‌های صدادار و دیگر صداهای مشابه مطالبی منتشر شده بود؛ اما این پژوهش جدید، نگاهی عمیق‌‌تر به منشا این‌گونه احساسات یعنی «پاسخ صوتی ناشی از بینایی» یا به‌‌اختصار vEAR داشته است. در سال ۲۰۱۸ فریمن طی اظهاراتی گفته بود:

ما متوجه شدیم که بیش از ۲۱ درصد از مردم ممکن است اشکال مختلفی از این پدیده را تجربه کنند که این امر باعث می‌شود که این پدیده به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای رایج‌‌تر از سایر انواع حس‌‌آمیزی (synaesthesias) باشد.

 

 

 

دو فرضیه‌‌ی رایج برای توضیح چگونگی انجام این سازوکار وجود دارد که به‌‌توضیح نحوه‌‌ی شکل‌‌گیری این نوع حس‌‌آمیزی‌‌ها در افراد می‌‌پردازند. تیم پژوهشی فعلی از بیش از ۵۰ شرکت‌‌کننده برای انجام چند آزمایش در این حوزه استفاده کرد. آن‌ها از روشی به نام «تحریک جریان متناوب ترانس‌‌کرانیال» در دو طول‌موج مختلف استفاده کرده و پاسخ‌های شنوایی افراد را به توالی‌هایی از کد مورس اندازه‌گیری کردند.

برای آن دسته از افرادی که تجربه‌‌ی vEAR را نداشتند، این جریان تحریک واقعا نحوه‌‌ی عملکرد مغز آن‌ها را تغییر داد. بدین‌‌ترتیب که اگر تحریک در مجاورت نواحی پردازش بصری مغز انجام می‌‌شد، شرکت‌کنندگان فاقد vEAR با افت عملکرد بصری مواجه می‌‌شدند ولی ازسوی دیگر عملکرد شنیداری در آن‌‌ها بهبود می‌‌‌‌یافت. همان‌طور که انتظار آن می‌رفت، با انجام تحریک در نزدیکی قسمت‌های پردازش شنیداری مغز، نتایج کاملا معکوس مشاهده می‌‌شد.

بااین‌حال، برای کسانی که تجربه‌‌ی vEAR را قبلا داشتند، هیچ تغییر محسوسی گزارش نشد. جالب این‌‌که در میان این گروه ۵۰ نفره از شرکت‌کنندگان، ۱۶ نوازنده منتخب از کالج سلطنتی موسیقی لندن نیز حضور داشتند که به‌‌طرز شگفت‌‌انگیزی بیشتر از افراد عادی، تجربه‌‌ی vEAR را گزارش کردند. فریمن توضیح می‌‌دهد:

برای ما بسیار جالب‌‌توجه بود که می‌‌دیدیم شرکت‌کنندگان برخوردار از گوش بصری به‌‌طور میانگین، عملکرد بهتری در انجام فعالیت‌‌های شنیداری و بصری داشتند. شاید این بهبود عملکرد در تعامل دیداری-شنیداری از آن‌‌جهت است که مغز این افراد بیشتر در پردازش محرک‌‌های بصری درگیر است.

این تعامل سازنده ممکن است در عملکرد موسیقیایی فرد نیز مفید واقع شود و توضیح دهد که چرا بسیاری از نوازندگان شرکت‌‌کننده در این آزمایش، برخوردار از تجربه‌‌ی گوش بصری بوده‌‌اند.

 

 

بااین‌حال، گفته می‌شود مطالعه‌ی فعلی در مقیاس نسبتا کوچکی انجام شده است و پژوهشگران نیاز دارند که در آینده تحقیقات وسیع‌‌تری روی گروه بزرگتری از افراد به انجام برسانند. انتظار می‌‌رود دستاورد چنین پژوهش‌‌هایی، یک نگرش جالب‌‌توجه درمورد پدیده‌‌ای فوق‌العاده عجیب به ما بدهد.

 

برای دیدن خبرهای بیشتر اینجا کلیک کنید.

منبع خبر