کابل کشی اینترنت زیر دریاها و اقیانوسها، ارتباطات جذاب و کاربردی امروزی را میسر کرده است و آیندهی آن، تأثیرات مهمی بر کل جهان خواهد داشت.
در سال ۲۰۱۸، کاربران دنیای فناوری حدود ۲.۵ میلیون ترابایت داده بهصورت روزانه تولید کردند. آن مقدار داده حدودا برابر با ۴۲۵ میلیون فیلم HD در هر روز است. درک چنین آمارهایی، قطعا دشوار خواهد بود و از آن مهمتر، تولید داده روزبهروز هم بیشتر میشود. تمامی آن دادههای تولیدشده، در دیتاسنترهایی در سرتاسر جهان نگهداری میشوند. اینترنت، بزرگترین اختراع قرن بیستم و بیستویکم، به ما امکان میدهد تا از هر نقطه از جهان، به این دادههای عظیم دسترسی داشته باشیم.
وقتی دربارهی اینترنت صحبت میکنیم، بسیاری از افراد تصور میکنند که ماهوارههای متعدد در فضا، ارتباط ما با یکدیگر را ممکن میکند. درحالیکه، ۹۹ درصد از دادههایی که روزانه ردوبدل میکنیم، ازطریق کابلهای موجود در زیر دریاها و اقیانوسها جابهجا میشوند.
درحالحاضر، ۴۰۰ کابل اینترنت زیردریایی بهصورت فعال به انتقال داده میپردازند که قطر آنها، از ابعاد یک قوطی نوشابه بیشتر نیست. پیادهسازی این کابلهای اینترنتی در اقیانوسهای مختلف، پروژهای بسیار بزرگ و چالشی محسوب میشود. بخشهایی از آن پروژهها، عمقی نزدیک به اندازهی ارتفاع قلهی اورست پیدا میکند. سالها بررسی راه، میلیاردها دلار هزینه و بهکارگیری کشتیهای عظیم با قابلیت حمل هزاران کیلومتر از آن کابلها، تنها بخشی از مراحل پیادهسازی کابلهای اینترنت هستند.
بخش اصلی کابلهای اینترنت، فیبر نوری، ضخامتی بهاندازهی یک تار مو دارد. هر کابل، چند جفت فیبر نوری دارد که با لایههای متعدد پوشیده میشود. لایههای محافظتی، فیبرها را دربرابر حوادثی همچون برخورد قایقها و کشتیها، حوادث ماهیگیری و بلایای طبیعی محافظت میکنند. بههرحال، با وجود تمام چالشها و هزینههای پیادهسازی کابلهای زیر دریا، هزینهی آنها بسیار کمتر از ارسال ماهواره به فضا است.
کابلهای فیبر نوری، عمر تقریبا بالایی دارند، اما توانایی آنها در انتقال داده با سرعتی نزدیک به سرعت نور، بهنوعی فناوری روز صنعت محسوب میشود. بهعلاوه، مقدار دادهای که توسط آنها مدیریت و جابهجا میشود، بسیار بیشتر از توانایی ماهوارهها در مدیریت دادهها است. بهعنوان مثال، حتی یک کابل قدیمی توانایی جابهجایی ۱۵۰۰ فیلم HD در یک ثانیه را دارد. بههرحال، امروزه ماهوارهها تنها در بخشهای خاص جهان همچون قطبها استفاده میشوند. چرا که مصرف داده در آن مکانها کمتر خواهد بود و طبیعتا، نیاز به استریم یا دانلود فیلمهای حجیم نیز در آن مکانها وجود ندارد.
در خلال سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، حدود ۱۰۰ کابل جدید زیردریایی، اجرا شدند. دلیل اصلی پیادهسازی کابلهای جدید، افزایش تقاضا برای پهنای باند است. البته، نمیتوان منبع افزایش تقاضا را بهراحتی مشخص کرد. بهعنوان مثال، افزایش تقاضا برای تماشای ویدئو در نتفلیکس را میتوان دلیلی خوبی برای افزایش پهنای باند آمریکا دانست؛ اما نتفلیکس، کپیهایی از فیلمهای خود را در دیتاسنترهای محلی سرتاسر جهان قرار میدهد تا سرعت پخش آنها بیشتر شده و پهنای باند آمریکا نیز کمتر اشغال شود.
یکی دیگر از دلایل احتمالی افزایش تقاضا برای پهنای باند، پدیدهی اینترنت اشیاء بیان میشود که آن هم جای بحث دارد. پیشبینیها نشان میدهد که آن فناوری خبرساز نیز حتی تا سال ۲۰۲۰، تنها یک درصد از پهنای باند اینترنت جهان را اشغال خواهد کرد، چرا که اکثر پردازشهای آن، بهصورت محلی انجام میشود.
افزایش تقاضا برای پهنای باند، میتواند بهخاطر موارد پیشبینی نشده رخ دهد. بهعنوان مثال، میتوان افزایش ناگهانی ترافیک مصرفی را در زمان معرفی بازی پوکمون گو، بیان کرد. بههرحال، صرفنظر از منبع و دلیل افزایش تقاضا، باید بدانید که نیاز به پهنای باند، تقریبا هر ۲ سال، دوبرابر میشود. بههمین دلیل، کابلهای جدیدی باید پیادهسازی شوند.
شایان ذکر است که افزایش تقاضا برای پهنای باند، تنها دلیل پیادهسازی کابلهای جدید نیست. برای درک بهتر دلایل دیگر، ابتدا باید تفاوت Lit Capacity و Potential Capacity را در کابلها درک کنیم. Lit Capacity با عبارت مقدار ظرفیت کابل درحال حاضر، تعریف میشود. Potential Capacity، یعنی ظرفیت تئوری که با سرمایهگذاری کامل و بهرهبرداری حداکثری از کابلها، به دست میآید. درواقع آن ۲ عبارت را میتوان بهترتیب ظرفیتهای عملی و تئوری نامید.
در بسیاری از مسیرهای اصلی اینترنت، تنها ۳۰ درصد از ظرفیت تئوری به کار گرفته میشود. بهبیان دیگر، با سرمایهگذاریهای بیشتر روی همین کابلهای موجود، میتوان بازدهی آنها را افزایش داد و نتایج بهتری دریافت کرد؛ اما گویی روند موجود، به این سمت پیش نمیرود.
شرکتهای بزرگ دنیای فناوری و خصوصا فعالان صنعت کابلهای فیبر نوری، ترجیح میدهند تا بهجای سرمایهگذاری روی کابلهای قدیمی، نمونههای جدید را پیادهسازی کنند. دلیل اصلی آنها، پیشرفتهتر بودن فناوریهای استفاده شده در کابلهای جدید است. بهعلاوه، هزینههای تکی برای کابلهای جدید، کمتر از کابلهای قدیمی بهینهسازی شده خواهد بود. بهبیان سادهتر، صرفهی اقتصادی کابلهای جدید، خصوصا در بحث مقیاسپذیری، بیشتر از بهینهسازی کابلهای قدیمی میشود.
دلیلی دیگر پیادهسازی کابلهای جدید آن است که نمونههای قدیمی، جفتهای خالی زیادی برای افزایش پهنای باند ندارند. البته، شرکتها میتوانند با اشتراک جفت فیبرهای موجود، ظرفیت تئوری بلااستفاده را به کار بگیرند؛ اما ارائهکنندههای بزرگ محتوا همچون فیسبوک، گوگل، مایکروسافت و آمازون، باتوجهبه تقاضای بالا ترجیح میدهند که جفتهای مستقل فیبر برای دادههای خود خریداری کنند.
از دلایل دیگر برای پیادهسازی کابلهای زیردریایی جدید، میتوان به تلاش برای متصل کردن بخشهای دیگری از جهان به اینترنت اشاره کرد. مناطق متعددی در جهان وجود دارند که هنوز وابسته به ارتباطات ماهوارهای هستند یا کابلهای اتصالی آنها، ظرفیت بالایی ندارد. بهعلاوه، صدمه رسیدن به کابلهای محدود یک منطقه، میتواند عواقب نگرانکنندهای برای کاربران داشته باشد. بههرحال، با ارائهی کابلهای جدید به آن مناطق، میتوان فرصتهای جدید اقتصادی را نیز به آنها عرضه کرد.
یکی از روندهای جالب توجه کنونی دنیای فناوری، سرمایهگذاری عظیم شرکتهای ارائهکنندهی محتوا، روی کابلهای جدید است. قبلا، ارائهکنندههای خدمات زیرساخت اینترنت، سرمایهگذاران اصلی و همچنین مصرفکنندههای عمدهی کابلهای اینترنت بودند. در سالهای اخیر، ارائهکنندههای محتوا به میدان آمدهاند و کابلهای تحت مالکیت گوگل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت، ۸ برابر شدهاند. بهعلاوه، کابلهای جدیدتر نیز در برنامههای زیرساختی آن شرکتها قرار دارند. بهعلاوه، آن شرکتها بیش از ۵۰ درصد از پهنای باند کنونی اینترنت را استفاده میکنند که تا سال ۲۰۲۷، به ۸۰ درصد میرسد.
تأمینکنندههای محتوا، درحالحاضر تنها پیادهسازی کابل را در مسیرهای اصلی و مهم انجام میدهند. اکثر کابلهای آنها از زیر اقیانس اطلس یا آرام عبور میکند تا دیتاسنترهای مهم را به هم متصل کند. بههمین دلیل، تلاشهای آنها در مسیرهای دیگر، کمتر دیده میشود. بهعنوان مثال، مسیرهای هند-سنگاپور و اروپا-آفریقا هم بهزودی توسط همان شرکتها کابلگذاری میشوند. وقتی تأمینکنندههای محتوا، درنهایت شبکهی کابلی زیر دریا را توسعه داده و آن را تخت سلطهی خود در بیاورند، رخدادهای متعددی در پی آن اتفاق خواهد افتاد.
کابلهای زیردریایی اینترنت را میتوان بهعنوان مسیرهای تجاری عصر حاضر در نظر گرفت. در نتیجه، داده (یا مهمترین کالای عصر حاضر) همان کالایی است که ازطریق مسیرها تبادل میشود. ازطرفی، آمازون، گوگل و مایکروسافت، نزدیک به ۶۵ درصد از بازار ذخیرهسازی ابری را در اختیار دارند. درنتیجه، آنها بزرگترین صادرکنندهها و واردکنندههای داده هستند. با تصوری شکّاکانه میتوان آن شرکتها را در مسیر ساخت انحصاری برای بهرهبرداری از کابلهای تبادل داده در نظر گرفت.
پیادهسازی انحصار در مالکیت کابلها و روشهای تبادل داده، میتواند مزایایی را برای کاربران نیز در پی داشته باشد. آنها از قیمتهای کاهش یافته توسط تأمینکنندههای محتوا سود خواهند برد. آن شرکتها نیز بهخاطر مقیاسپذیری و مالکیت کابلها، توانایی کاهش قیمت را پیدا خواهند کرد. البته، شرکتهای کوچک با هدف رقابت با غولها، شانس زیادی نخواهند داشت. آنها یا هر سازمان دیگر استفاده کننده از کابلها، احتمالا باید هزینههای بیشتری را به مالکان مسیرهای تجاری بپردازد.
سناریوی بالا، از جنبههایی شبیه به فرایند شرکتی انحصاری (کارتل) در صنعت نفت توصیف میشود. نگرانی بیشتر، بهرهبرداری شرکتهایی همچون فیسبوک، از تمامی دادههای ردوبدل شده در کابلها است. استفادهای که احتمالا مانند همیشه با شعار بهبود خدمترسانی به کاربران انجام خواهد شد.
بههرحال، رسیدن به دوران انحصار شرکتهای اینترنتی در موضوع کابلها، در آیندهی نزدیک رخ نخواهد داد. تأمینکنندههای محتوا، اکنون سهم کمی از کابلها را در اختیار دارند و شرکتهای زیرساخت، هنوز سلطهی کامل خود را حفظ کردهاند. البته، باتوجهبه منابع فراوان تأمینکنندههای محتوا، اگر آنها تصمیم به سلطه بر بازار کابلهای اینترنت بگیرند، دسترسی به آن هدف برایشان دشوار نخواهد بود. بههرحال، آن شرکتها امروزه بیش از آنچه ما تصور میکنیم، قدرت دارند.
کارشناسان قوانین ضد انحصار، اعتقاد دارند در دنیای سلطهی فناوری، نباید تنها رضایت مشتری را برای تصویب قوانین در نظر گرفت. درواقع آنها میگویند اگر شرکتی با انحصارگرایی، خدمات بهتر ارائه میکند، باز هم باید مورد بررسی قرار گیرد. بههرحال، اگر آن شرکتها بخواهند به حوزهی کابلگذاری اینترنتی هم وارد شوند، لزوم قوانین سختگیرانهتر برای آنها، بیشازپیش حس میشود.