فارغ از سن و جنسیت فرزندان، تجربهی طلاق والدین میتواند برای هر کودکی گیجکننده و ویرانگر باشد. کودکان معمولا در پذیرفتن اتفاقاتی که شاهد آن هستند با مشکلات زیادی رو به رو میشوند؛ حضور نداشتن یکی از والدین و قطع شدن ارتباط بین پدر و مادر برای کودکان غیر قابل درک بوده و کودکان معمولا مجبور میشوند که به رفت و آمد بین خانه پدر و مادر یا حتی حضور ناپدری و نامادری در زندگی خود عادت کنند. در واقع تجربه حضور نداشتن یکی از والدین در خانه یا حتی تجربه تنها بودن در خانه میتواند تعریف کاملا جدید و دشواری از مفهوم خانواده به کودک بدهد.
واکنش فرزندان به طلاق والدین بر اساس سن آنها (قبل از بلوغ یا بعد از بلوغ) تا حدودی متفاوت می باشد. تفاوت واکنش ها را میتوان اینگونه خلاصه کرد که طلاق وابستگی کودک به والدین را در فرزندان زیر ۹ سال و استقلال خواهی را در فرزندان نوجوان تشدید میکند. در کودکان زیر ۹ سال معمولا رفتارهای خردسالانه همانند نیاز به کمک و همراهی در خوابیدن، لباس پوشیدن و… وجود دارد، برعکس فرزندان بزرگتر که از والدین خود فاصله میگیرند و رفتارهای مستقلانه از خود نشان میدهند. پس از سپری شدن زمانی کوتاه، اکثر بچهها دوباره به جریان زندگی بر میگردند و آرامش خود را باز مییابند. آنها به تغییرات پیش آمده در زندگی خود عادت میکنند و دوباره مثل قبل زندگی روزمره خود را ادامه میدهند. با این حال به نظر میرسد که برخی از بچهها هم هرگز به حالت عادی خود باز نمیگردند. این درصد کم از کودکان ممکن است پس از طلاق والدینشان، مشکلاتی مستمر یا حتی همیشگی را تجربه کنند که عواقب جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.
تاثیرات مخرب طلاق:
1. احساس ناامنی و هراس از آینده
طلاق غالباً احساس امنیت کودکان را کاهش داده و آن ها را نسبت به آینده نگران میکند. به عنوان مثال: «آیا ما فقیر میشویم؟»، «آیا به حد کافی غذا خواهیم داشت؟» «آیا باید به یک مدرسه جدید برویم؟»، «آیا میتوانم دوستانم را ببینم؟»
2. ترس از ترک شدن
پس از طلاق کودک متوجه میشود که یکی از والدین دیگر در خانه نیست و از این میترسد که دیگری نیز «ناپدید» شود و او را تنها بگذارد.
3. احساس گناه
کودکان ممکن است به این نتیجه برسند که در طلاق والدین مقصر هستند و به خاطر حرفی که زده اند یا کاری که انجام داده اند این اتفاق روی داده است و بنابراین احساس گناه و شرمندگی میکنند. حتی نوجوانان پرخاشگر نیز ممکن است به این باور برسند که رفتار آنها در طلاق والدین نقش داشته است.
4. ناتوانی و نا امیدی
کودکانی که خود را در اختلاف میان والدین مسئول میدانند فکر میکنند میتوانند به اوضاع سروسامان بدهند و سعی میکنند «بچه بهتری» باشند. آنها تصور میکنند میتوانند کاری انجام دهند که والدین مجدداً در کنار یکدیگر زندگی کنند. وقتی این اتفاق نمیافتد و نقشههای کودکان با شکست مواجه میشود آن ها احساس ناتوانی و نا امیدی میکنند.
5. بلاتکلیفی
مخربترین تأثیر طلاق بر روی کودکان زمانی روی میدهد که والدین در حضور آن ها به تحقیر یکدیگر میپردازند. در این مواقع کودکان احساس میکنند که باید جانب یکی از والدین را بگیرند و این کار برای آنها بسیار دشوار است. از سوی دیگر کودکان تصور میکنند اگر از هیچکدام از والدین پشتیبانی نکنند از سوی هر دو رانده میشوند. کودکان در واقع در شرایط بغرنجی قرار میگیرند که در آن دوست داشتن پدر و مادر «کار اشتباهی» است.
6. اندوه از اصلی ترین تاثیرات طلاق بر کودکان
کودکان طلاق به شدت احساس اندوه و استیصال میکنند و اعتقاد دارند که دیگر عضوی از یک خانواده نیستند. در واقع احساس کودکان طلاق مشابه احساس کودکانی است که والدین خود را بر اثر بیماری یا تصادف از دست دادهاند ولی به اندازه آنها مورد حمایت قرار نمیگیرند و ممکن است به شدت دچار افسردگی شوند.
7. اضطراب
کودکان طلاق ممکن است احساس اضطراب کنند و خود را تحت فشار ببینند. به عنوان مثال احتمال دارد آن ها وظایف بیشتری را در خانه برعهده بگیرند. در ضمن ممکن است یکی از والدین یا هر دو آنها از کودکان به عنوان مشاور استفاده کنند. در این مواقع کودکان که احساس میکنند بزرگ شدهاند و دوست دارند کمک کنند اضطراب خود را پنهان مینمایند.
8. خشم
خشم احساسی متداول در میان کودکان طلاق است که در اثر عدم درک یا پذیرش این مسئله روی میدهد. کودکان گاهی خشم خود را نشان نمیدهند. خشم کودکان زمانی رواج پیدا میکند که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع کودکان به خاطر آنچه از نظر آن ها «غیرضروری» است از والدین خود میرنجند.
9. افسردگی
افسردگی از تأثیرات مستقیم طلاق محسوب میشود و در واقع یک تأثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی و طردشدگی به وجود میآید. افسردگی نشانه آن است که کودکان حمایت کافی برای رویارویی با مسئله طلاق دریافت نکردهاند.