پژوهشگران می‌‌گویند برخلاف نتایج متناقض ناشی از رویکردهای قیاسی، بهترین روش مقابله با احساس افسردگی، اتخاذ رویکرد محبت‌آمیز و خیراندیشی نسبت به همگان است.

بی‌‌شک هرکسی در دوره‌‌ای از زندگی خود در دام احساس افسردگی گرفتار شده است. اگر شما هم از آن دسته از افرادی هستید که از تقلای بی‌‌پایان در حس فلاکت به‌‌تنگ آمده‌‌اند، شاید نتایج پژوهشی جدید بتواند اندک بارقه‌‌ای از امید را به زندگی شما برگرداند؛ اما عجیب اینکه نتایج این پژوهش کمی آشنا است و حتی می‌‌توان گفت بیش‌‌از‌‌حد انتظار به برخی تعالیم اخلاقی در مکاتب شرقی شباهت دارد. پژوهشگران می‌‌گویند بهترین روش احتمالادست‌‌کشیدن از تمرکز روی خویشتن و پیش‌‌گرفتن تفکر مشفقانه درمورد سایرین است.

بله، این مطلب بی‌شباهت به پیام‌‌های اخلاقی قصه‌‌های کودکانه نیست؛ ولی حقیقت دارد. در بین تمامی روش‌های مورد آزمایش توسط پژوهشگران در یک پژوهش تازه، بیرون رفتن و ۱۲ دقیقه فکرکردن به چیزهای مثبت درباره‌‌ی دیگران حین پیاده‌روی، بهترین نتایج ممکن را دربرداشته است. شرکت‌‌کنندگانی که در این پژوهش حضور داشتند، احساس اضطراب کمتر و نیز شادی، همدلی و تعلق اجتماعی بیشتری را نسبت به گروه کنترل را گزارش کرده‌‌اند. روانشناسی با نام داگلاس جنتایل از دانشگاه ایالتی آیوا می‌گوید:

قدم‌‌زدن و بذل محبت بی‌دریغ به سایرین می‌‌تواند اضطراب را کاهش داده و شادی و احساس ارتباط اجتماعی را ارتقا دهد. این یک استراتژی ساده است که زمان زیادی از شما نمی‌‌گیرد و به‌‌راحتی می‌‌توانید آن را در فعالیت‌های روزمره خود بگنجانید.

 

 

در حقیقت باید بگوییم شما لزوما نیاز به تعامل با یک فرد را هم ندارید و بنابراین اگر اضطراب شما ناشی از ارتباطات اجتماعی هم باشد، این رهکار می‌‌تواند برایتان همچنان مفید باشد. آنچه که پژوهشگران برای رسیدن‌‌به این نتایج ترتیب دادند، از این قرار بود: مجموع ۴۹۶ نفر از شرکت‌کنندگان درقالب گروه‌‌هایی تقسیم شدند که هریک درمعرض شرایطی خاص که مدنظر پژوهشگران بود، قرار می‌‌گرفتند.

هر گروه موظف به تکمیل یک نظرسنجی شدند و پس‌‌ از آن باید مدت ۱۲ دقیقه را صرف راه‌‌رفتن در راهروهای دانشگاه و اندیشیدن به افکاری خاص درباره‌‌ی سایر افرادی که می‌‌دیدند، می‌‌کردند. تنها تفاوت موجود میان این گروه‌ها، به نوع افکاری بازمی‌گردد که به هر گروه دیکته شده بود. ۱۲۷ نفر از افراد در «گروه محبت» قرار داشتند و موظف بودند به مردم نگاه کنند و با خود بگویند که «من برای این فرد، آرزوی شادی دارم» و این احساس باید تا جای ممکن، واقعی می‌‌بود.

در همین حال، ۱۲۵ نفر دیگر در «گروه ارتباط» موظف بودند تنها درمورد ارتباط خود با افرادی که می‌‌دیدند، تفکر کنند؛ یعنی همان چیزهایی که در آن‌‌ها با دیگران اشتراک داشتند مانند کلاس‌های مشابه، امیدها و نگرانی‌های مشترک یا سلایق یکسان در انتخاب رستوران. یک گروه ۱۰۹ نفره دیگر نیز در «گروه تحقیر» قرار گرفتند. این گروه موظف به تفکر درمورد برتری‌‌های خود درمقایسه با افراد دیگر بودند. درنهایت، ۱۳۵ نفر هم در «گروه کنترل» موظف به تمرکز روی جزئیات خارجی بودند، بدون آن‌‌که قضاوت خاصی داشته باشند. این جزئیات می‌‌توانست شامل مواردی مانند رنگ‌ و جنس لباس، آرایش و دیگر اقلامی که ممکن بود مردم با خود به‌‌همراه داشته باشند.

 

هنگامی‌‌که این مرحله به‌‌پایان می‌‌رسید، شرکت‌‌کنندگان باید نظرسنجی‌‌های بیشتری را تکمیل می‌‌کردند که به ارزیابی مشخصه‌‌هایی نظیر اضطراب، شادی، رضایت، تعلق، دلسوزی و خرسندی اختصاص داشت. همان‌‌طور که انتظار می‌‌رفت گروه محبت با کمترین میزان اضطراب و بیشترین حس همدلی، تعلق و مراقبت توانستند بیش‌ترین امتیاز را به دست آورند. همچنین گروه ارتباط نیز در شاخص‌‌های ارتباط و دلسوزی امیاز بالایی به‌‌دست آوردند.

بااین‌حال، در کمال تعجب به نظر می‌رسد که تیپ شخصیتی و جنسیت نقشی در این نتایج نداشته است. حتی در میان افرادی که امتیاز بالایی در دو شاخص متمایز خودشیفتگی و ذهن‌‌آگاهی کسب کرده بودند، تفاوتی در توانایی تفکر محبت‌‌آمیز دیده نمی‌‌شد.

 

 

از سوی دیگر، گروه تحقیر، به‌‌طور چشم‌گیری نسبت‌‌ به گروه محبت امتیاز کم‌‌تری کسب کردند. این نتایج برخلاف یافته‌‌های پژوهش دیگری در دهه‌‌ی ۱۹۸۰ بود که می‌‌گفت مقایسه‌‌ی اجتماعی رو‌‌به‌‌پایین باعث می‌شود مردم نسبت به خودشان احساس بهتری داشته باشند. البته پژوهش‌‌های دیگری بعد از آن انجام شدند که نشان می‌‌دادند که شاید چنین موضوعی صحت نداشته باشد و این همان چیزی است که پژوهشگران اکنون بدان دست یافته‌‌اند. گروه تحقیر در همدلی، دلسوزی و ارتباط، امتیاز بسیار کم‌‌تری نسبت‌‌به گروه محبت کسب کردند. دان سوییت روانشناس دانشگاه ایالتی آیوا می‌‌گوید:

مقایسه‌‌ی اجتماعی رو‌‌به‌‌پایین در اصل یک استراتژی رقابتی است. نمی‌‌توان گفت که این رویکرد هیچ‌‌گونه مزیتی ندارد؛ اما ذهنیت رقابتی با مشکلاتی نظیر استرس، اضطراب و افسردگی مرتبط تشخیص داده شده است.

این یافته‌‌ها می‌‌تواند به‌‌نحوی با نتایج پژوهش دیگری درارتباط باشد که می‌‌گوید چرا فعالان شبکه‌‌های اجتماعی تا‌‌این‌‌حد احساس افسردگی می‌‌کنند. این پژوهش از اثرات رویکرد مقایسه‌‌ی اجتماعی رو‌‌به‌‌بالا پرده برداشت: مقایسه‌‌ی کیفیت زندگی دیگران (آن‌‌گونه که در شبکه‌‌های اجتماعی به نمایش گذاشته می‌‌شود) با خود منجربه بُروز احساس عدم‌‌کفایت و عزت‌نفس پایین در فرد می‌شود. اما پژوهش یادشده همچنین نشان می‌داد که چنین رویکردهایی مانند یک شمشیر دولبه عمل خواهند کرد؛ مهم نیست که شما خودتان را با چه کسی مقایسه می‌کنید. این نوع قیاس‌‌ها درنهایت به شما القا خواهد کرد که انسان پستی هستید.

شاید زمان آن رسیده باشد همان‌‌طور که مکاتب بزرگ اخلاق نیز توصیه کرده‌اند، (حداقل برای سلامتی خودمان) کمی رویکرد خیرخواهانه و محبت‌‌آمیزتری را نسبت‌‌به اطرافیان خود در پیش گیریم.

 

واسه دیدن مطالب فناوری بیشتر اینجا  را کلیک نمایید.

منبع خبر